امروز 13/04/96

ساخت وبلاگ
امروز ۲۶دی ۱۴۰۲ هست. ماه پیش شرکت اهداف اقای یزدانی بهم گفت رزومت روبفرست. منم فرستادم رفتم مصاحبه الانم سر حقوق دارم باهاشون مذاکره میکنم. گفتم از حقوق الانم نباید پایین تر بیاد حقوقم. سمتش هم کارشناس ارشده ولی گفتم‌حقوقم اوکی باشه برام سمت مهم نیست. امیدم به خدا. خدایا خیر بخواه. راستی فرزان هم ورک پرمیتش اومده و داره مدارک ویزاش رو اماده میکنه خدابا براش خیر پیش بیار به خودت سپردمش براش بهترین هارو بخواه. شکر ازت ممنونم بابت همه چیز خدایا خودت خوب بخواه برامون. بوسسس امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 6:59

اسمش رهامه Raham باهاش تو ب... آشنا شدم مدیرکارخونه ده سالی ازم بزرگتره ولی خیلی خوبه جدا شده خیلی دوست داشتنی برام دیروز اولین روزی بود همدیگرو دیدیم عصر رفتیم بیرون رفت خونه چون با دوستش قرار داشت قرارش کنسل شد دوباره برگشت رفتیم شام بیرون خیلی ش..... همه چیز رو همون شب بهش گفتم آخی خیالم راحت شد الان دیگه چیز مخفی ندارم که استرس داشته باشم بگم همه شرایطش باب میله فقط بحث س... که نمیدونم چون اون .....خدایا خودت بهترین رو برام بساز خدایا سلامتی و دل خوش رو کامل بهم بده عاشقتم خداجون یعنی میشه بچه خودم رو بغل بگیرم با یه همسر خوب به پای هم پیر بشیم شکررررررر امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 19:06

امروز تولدم تولدم خدایا من ازت سلامتی کامل خواستم و میخوام و میدونم تو همیشه هوام رو داری. شکرتدیروز فرزان مثل همیشه شرمندم کرد برام گوشواره خرید و کیک از بی بی من فقط اونو دارم خدا حفظش کنه امروز صبح هم حسن با شماره دیگه بهم پیام تبرک گفت چون شماره خودش رو بلاک کردم به روی خودم نیوردم گفتم ممنون شما و گفت مهم نیست من کی هستم که از شما خاطره و حس خوب دارم مهم اینه که شما پر از حس خوب هستید دنیا با وجودت زیبا تره میدونم در کل پسر خوبیه ولی واقعاااااا از بحث مالی ضعیفه ضعیف و این رو موخمممه ازش هم یه توقعاتی داشتم تو کار دادگاه که دیدم کلا ناتوانه و دایورت بعدش تصمیم گرفتم بگم نه خدایا خودت بساز خوبش هم بساز ممنونم ازت خدا جونم ممنونم امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 76 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 20:13

میخوام یه چیزی بنویسم که اگه با چشم خودم نمیدیدم باورم نمیشد.از شیراز که برگشتم با فر قهر کردم و حتی یه روز زودتر برگشتم ، پنجشنبه بود برگشتم ، جمعه با هزار خواهش رفتم پیش کاظمی ساعت 8 شب بهم گفت بیا رفتم تنها گفته بود باید احظار کنم برات (یعنی اگه کسی جادو کرده برات بیارمش) نشستم رو زمین یه سطل اب گذاشت ، یکم گل آلود بود ، یه ظرف کوچیک خاک و نمک آورد ، گذاشت کنارم ، گفت دستم رو بکنم تو آب و هم بزنم ، واقعا چیزی داخلش نبود بعد یکم از خاک و نمک رو ریختم ، یه سینی که روش یه شمع بود روشن کرد گذاشت در سطل آبه یه چاقو دستش بود دورم یه دایره کشید و دورم راه میرفت و چیزایی میخوند دو باری با چاقو اون دایره رو کشید و منم دوباری تو آبه خاک و نمک ریختم بعد دو تا دستمال کاغذی که روش یه چیزایی نوشته بود رو بهم داد و اتیش زدم با شعله اون شمعه ، و انداختم تو آبی که تو سطل بود . بعد که ذکر هاش تموم شد گفت چاقو رو بکن تو آب و بچرخون ، گفت سنگین شده گفتم بله چاقو به یه چیزایی میخورد خیلی شوکه بودم گفت دست کن و در بیار باورم نمیشد 1-یه پارچه سفید مثل ملحافه که میگفت روش دعا نوشته بودن ، 2-دو سه تا لوح فلزی کوچیک و یه دونه نعل کوچیک -3-دو تا قفل که تو هم بود 4- یه تیکه پارچه قرمز کوچیک که گره داشت. 5- یه تیکه پارچه مشکی کوچیک 6- یه بسته کوچیک که سنگین بود نمیدونم چی بود توش باورم نمیشد باورم نمیشد گفت حالا دو سه رو دیگه بیا که بهت حصار بدم . خدایا کمکم کن خیلی سبک شدم خدا لعنت کنه کسی که اینکارارو میکنه - قطعا اون آشغاله خدایا به خودت سپردمش. امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 49 تاريخ : جمعه 12 آبان 1402 ساعت: 20:06

قطعا روزهای خوب هم تو زندگی هست ولی این خاصیت ادم ها هست که بیشتر موقع های بدی میان و غر میزنن.آره دیگه نمیخوام قرص بخوزم اذیتم میکنه موهام و روحیم و اخلاقم و ... همه رو تحت تاثیر قرار میده - امیدم به خداس که اگه اون نخواد یه برگ از درخت نمی افتد. آدم های مذخرفی میان و میرن البته خودم دوست ندارم با هر ننه قنبری حرف بزنم من دنبال یه آدم پایه هستم س ----- هم هی داره موس موس مکنه ولی من اصلا نمیتونم خودم رو متقاعد کنم که با هر کسی وارد رابطه بشم و اصلا دوست ندارم خدایا بهترین هارو برام بخواه. راستی باهاش کلاس زبان میرم کلاسه بد نیستخدایا آن ده که آن به راستی نصب بدهیم رو به فرزان دادم 35 حقوقمه 25 قسط میدم نمیدون چجوری بقیش رو باید بدم اگه بخواد بره خارج باید ماشین رو بفروشم خدایا پناه بر تو هر چی صلاح بدونی راضیم به رضایت . بووووووووس امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 17:28

سلام امروز 21 خرداد 1402 هست حدود پنج ماهه با حسن تموم کردم و حدود همون پنج ماهه که دادگاهم تموم شد. عید بهم پیام داد ولی جوابش رو ندادم تو اردیبهشت هم یه پیام داد و من بازم جوابش رو ندادم نمیتونم به خودم دروغ بگم مناسب من نیست ضعف هاشو نمیتونم نادیده بگیرم مالی، شخصیتی، حمایت گر نیست و ....دو هفته پیش با همکار نرجس آشنا شدم اسمش محمد رضا بود خیلی شخصیت خوبی داشت و پول خوب البته از صدقه سری پدرش خودم گند زدم با رابطه نابجا اصلا خودم نبودم من خودم رو اونطوری نشناخته بودم چرااااااااااااا نمیدونم قول میدم دیگه تکرار نشه البته اون به خاطر بیماری و موهام هم خیلی با من اوکی نبود معلوم بود تجربه خوبی بود چی بگم البته حرف کاظمی استخاره هم برام مهم بود چون گفت اصلا برای هم خوب نیستید .الان تنهام ولی میدونم خدا برام خوب خوبش رو میخوادخدایا برام بهترینش رو به زودی بخواه ازت ممنونم . بوسسسسسس امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 15:07

خدایا این چه حکمتیه

نمیدونم چرا باهام مگه قهری

انقدر اتفاقات ناگوار داشتم که فکر میکنم دیگه احساس و علایق توم مرده

انگار دیگه نمیتونم

نمیخوام بهش فکر کنم شاید یه روز منم مثل آدم زندگی کردم

امروز 13/04/96...
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 15:07

امروز 31 مرداد 1402 هست از دیشب زد به سرم که قرصم رو قطع کنم نمیخوام دیگه تاموکسیفن بخورم دارم کچل میشم و واقعا روحیم رو خراب کرده

قرآن رو باز کردم و سوره اسرا اومد که خدا رحمت بسیار میده به نیت خیر گرفتم و توکل به خدا

5 سال هست قرص خوردم دیگه واقعا بسته خسته شدم

هنوز کسی تو زندگیم وارد نشده و خیلی دلگیرم من آدم تنهایی نیستم خسسسسستتتتتم

امروز 13/04/96...
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 15:07

امروز 18 بهمن 1401 هستن نزدیک سه چهار روزه با حسن تموم کردم و یک هفتس که به فیروزآبادی پول دادم و از زندگیم انداختمش بیرون و رضایت گرفتم دو میلیارد و صد تومان ازم پول گرفت میگفت بچم دو روز دیگه به دنیا میاد یعنی 11 بهمن 1401 خدایا نمیدونم انصاف کجاس درست چیه و من کجا وایسادم فقط میدونم خیلی خستم از همه کس و از همه چیزبا حسن خودم تموم کردم بیچاره هنگ کرده بود ولی با توجه به موضوع دادگاه و دفترخونه و شل بازیاش فهمیدم جای درستی باهاش واینستادم و نمیتونم قبولش کنم پول که نداری عرضه هم نداری یعنی هیچخیلی دوره استرسی رو پشت سر گذاشتم ولی خداروشکر با اینک به فرزانه و مامان نزدیک هشتصد میلیون بدهکارم ولی باز آروم ترمخدایا شکرت که هیچ وقت نمیشه چیزی رو پیش بینی کرد و هر چی تو بخوای هموم میشهمن ازت خواستم به عدالت بین من و رضا قضاوت کنی که حتما این عدالت بود پس راضیم به رضای توحسن خیلی حالش بد بود کلی ازم خواهش و التماس می کرد به خاطر داشتن یه فرصت دیگه ولی میدونستم مشکل با یه فرصت دیگه حل نمیشه دوستش داشتم ولی دوست داشتن کفایت نمیکرد من یه مرد واقعی به دردم میخوره که بتونم بهش تکیه کنم آدم های ضعیف اذیتم میکننبلاخره اینکه میخوام زبانم رو بخونم و ببینم چی برام رقم میخوره دیگه به هیچی فکر نمیکنم چون به جایی نمیرسم با فکر کردن فقط میخوام پیش برم ببینم چی میشه امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 15:46

امروز 20 شهریور 1401 هست ، مامان دو هفتس رفته کربلا برای اربعین با دوستش و من هیچ خبری ازش ندارم ، بعد از ده روز بی خبری بلاخره فرزانه دو بار باهاش تلفنی حرف زده ، که بعد که ازش پرسیدم چه خبر از مامان شماره رو داد و گفت شارژش تموم شده .همون هفته اول که مامان رفت کربلا با فرزان رفتم شمال روز اولش خوب بود ولی روز دوم دوباره سر یکی مثل ترگل باهم دعوامون شد و اون هرچی از دهنش در اومد به من گفت و منم متقابل بهش گفتم خیلی همه چیز عوض شده اون رو با این عقاید نمیتونم قبول کنم و دوستش داشته باشم اونم من رو نمیتونه با این کارهام و قبول کردن حسن تحمل کنه و دوستم داشته باشه خیلی از هم دوریم خیلی باهم فرق پیدا کردیم با هم قهریم به طوری که چشم نداریم همدیگرو ببینیم .من خیلی تنهام غیر خدا واقعا هیچ کسی رو ندارم نه پدری ، نه مادری ، نه خواهر و برادری فقط کارم رو دارم و یه حسنی که نمیدونم میتونم باهاش خوشبخت بشم یا نه .فرزانه به مامان گفته بود که من و حسن کجا با هم آشناشدیم ، تو فضای مجازی، اونم نه گذاشت و نه برداشت به حسام و سمیه گفت من گفته بودم تو محیط کار آشنا شده بودیم . خیل خجالت کشیدم. خیلی . حسن پسر بدی نیست یه سری چیزا توش هست دوست ندارم : اونم خیلی آسیب دیدس خیلی زود بهش بر میخوره و خیلی حساسه . از لحاظ وضعیت مالی اصلا وضع خوبی نداره و به نظرم خیلی کمک خانوادش میکنه . نمیدونم باهاش کجا وایسادم ، خدایا میدونی من چقدر دوست دارم ازدواج کنم و خوشبخت باشم خودت برام بساز خدای بزرگ.راستی الان نزدیک سه ماهه قرص تاموکسیفنم رو قطع کردم میخوام بدونم اگه بخوام بچه دار بشم کجا وایسادم خدایا یه برگ از درخت بدون خواست تو نمیوفته خدایا سلامتی و زندگی امروز 13/04/96...ادامه مطلب
ما را در سایت امروز 13/04/96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sama-personal بازدید : 62 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 12:33